مقالات و تازه های نشر:
توسعه اقتصادی؛ بایدها و نبایدها
پروفسور گري بکر: من معتقدم که ترکیه نمونهای از آینده بالقوه ایران است.
به گزارش واحد ارتباطات و اطلاع رساني پژوهشگاه فرهنگ و هنر: داشتن بازارهای رقابتی قوی، حداقل در بخشهای مهم اقتصاد یک کشور اولین و مهمترین لازمه دستیابی به توسعه اقتصادی پایدار است، درست است که در سالهای اخیر با توجه به بحران مالی جهانی، عکس العملهای متعددی را نسبت به بازاریابی رقابتی به خصوص بازارهای مالی شاهد هستیم که البته بسیاری از این عکس العملها و انتقادات هم بهجا و قابل دفاع هستند.
سلام به تمام حاضرین گرامی
خیلی متاسفم که نتوانستم شخصاً برای ارائه این سخنرانی در ایران حضور پیدا کنم، مطمئناً اگر این امکان وجود داشت نتیجه بهتری از سخنرانی حاصل میشد ولی من تمام تلاش خودم را انجام میدهم تا بتوانم از طریق این ویدئو مطالب مورد نظر را انتقال دهم.
بگذارید در همین ابتدای صحبت به این نکته اشاره کنم که من بههیچ وجه تخصصی در زمینه مسائل اقتصادی ایران ندارم و در نتیجه سعی میکنم چالشهایی را که امروز کشور ایران در مسیر دستیابی به توسعه و رشد سریع اقتصادی با آنها روبروست را بهصورت سیتماتیک و کلی (General) مورد بحث و بررسی قرار بدهم.
در چند سال اخیر فعالیتهای خودم را بر روی بررسی فرآیند توسعه اقتصادی متمرکز کردهام و اخیراً هم در کنفرانسی که در چین بهمناسبت سیامین سالگرد همکاری چین با بانک جهانی برپا شده در همین مورد صحبت کردم که امروز هم قصد دارم همین موضوع را در رابطه با ایران با شما مورد بررسی قرار دهم. البته تا حدی که دانش و اطلاعات من این اجازه را به من میدهد که امیدوارم این دانش و اطلاعات خیلی از شرایط واقعی اقتصاد ایران فاصله نداشته باشد. در همین راستا من ابتدا به ذکر نکاتی می پردازم که فکر میکنم در فرایند توسعه اقتصادی نقش مهمی را ایفا میکنند و سپس چند اشتباهی که اکثر کشورهای درحال توسعه در تلاش برای دست یافتن به توسعه مرتکب آنها میشوند.
صحبتم را با ذکر این نکته آغاز میکنم که داشتن بازارهای رقابتی قوی، حداقل در بخشهای مهم اقتصاد یک کشور اولین و مهمترین لازمه دستیابی به توسعه اقتصادی پایدار است، درست است که در سالهای اخیر با توجه به بحران مالی جهانی، عکس العملهای متعددی را نسبت به بازاریابی رقابتی به خصوص بازارهای مالی شاهد هستیم که البته بسیاری از این عکس العملها و انتقادات هم بهجا و قابل دفاع هستند ولی اگر شما به کشورهایی که با سرعت زیادی در حال توسعه هستند نگاه کنید ،کشورهایی مانند چین، هند و برزیل، که من شخصاً از چین و بزریل بازدید کردهام، آنها همچنان به سمت خلق و حفظ بازارهای رقابتی و رقابت بازارمحور حرکت میکنند ولی آنها بهاین نکته پیبردهاند که برای دستیابی به توسعه اقتصادی ممکن است مجبور شوند بعضی قسمتهای اقتصاد کشور را به شدت تحت کنترل داشته باشند ولی در بسیاری از قسمتهای اقتصاد، رقابت، بازار و رقابت در بخش خصوصی برای نیل به توسعه ضروری است.
وقتی صحبت از رقابت پیش میآید نقش تجارت بین المللی بسیار پررنگتر میشود که در این زمینه ایران دارای مشکلاتی است که باید حتماً آنها را حل کند. بهتر است که من بهصورت جامع در مورد این موضوعات صحبت کنم، اگر به کشور های آسیایی نگاه کنید، از لحاظ کشورهای آسیایی را مثال میزنم چون کشورهایی مانند چین، کره، ژاپن، تایوان و هند در سالهای اخیر با سرعت زیادی به توسعه نسبی اقتصادی دست یافتهاند، چیزی که همه این کشورها در آن مشترک بودند داشتن بخش خصوصی قدرتمندی بود که در تجارت جهانی کاملاً درگیر بودند و در نهایت هم سهم زیادی از این توسعه اقتصادی از همین بخش خصوصی بوجود آمد.
وقتی به صادرات دقت کنید متوجه میشوید که چین به برترین صادر کننده جهان تبدیل شده، کره با توجه به این که کشور کوچکی است سهم زیادی از صادرات بین المللی را به خودش اختصاص داده و ژاپن هم که در بین پنج صادرکننده برتر دنیا قرار دارد، آنها تمرکز بر صادرات را انتخاب کردند[به عنوان ابزاری برای توسعه اقتصادی]جایی که مجبور بودند در سطح جهانی رقابت کنند ولی در مقابل آنها هم امتیازات رقابتی مناسبی داشتند که در مورد مثالهای مطرح شده امتیاز اصلی نیروی کار ارزان قیمت بود که در کنار آن این کشورها توانستند امتیازات دیگری نیز به مرور زمان در تجارت کالاها ایجاد کنند، که این امر نه تنها از طریق تجارت کالا بلکه از طریق واردات تکنولوژی که در کشورهای توسعه یافته تولید شده بود، اتفاق افتاد. در اصول کلاسیک تجارت بین الملل تاکید بر استفاده از امتیاز رقابتی نسبی است، یعنی شما کالایی را صادر میکنید که در تولید آن امتیاز رقابتی دارید و کالایی را وارد میکنید که سایر کشورها در تولید آن امتیاز رقابتی دارند و هیچ کس این اصول را نفی نمیکند ولی عامل مهم دیگری که در این رابطه نباید فراموش کرد واردات تکنولوژی است که بهترین ابزار برای انجام آن از شرکت در تجارت بین المللی صادرات و واردات کالا و خدمات و همین طور جابجایی دانشجویان است. همه کشورهایی که به آنها اشاره کردم این کار را انجام دادهاند، کره جنوبی یک مثال بسیار مناسب است، چون وقتی شما به دهه 1960 نگاه می کنید اقتصاد این کشور به مراتب از اقتصاد ایران فقیرتر بود ولی امروز درآمد سرانه این کشور نزدیک به دو برابر کشور ایران است که این کشور را در بین کشورهای جهان در دهکهای نیمه بالایی قرار میدهد، اقتصاد کره به بزرگی چین یا هند نیست و از ژاپن هم بسیار کوچکتر است و توانسته در طول این سالهای با تمرکز بر روی صادرات که تقریباً تمام آن هم توسط بخش خصوصی و شرکتهایی مانند هیواندای و سامسونگ انجام شده به این موفقیت دست پیدا کند. به همین دلیل به نظر من کره مثال بسیار خوبی است علی الخصوص اینکه کره اصلاً نفت ندارد و تمام سوخت مورد نیاز خود را وارد میکند.
نکته دیگری که در فرآیند توسعه اقتصادی بسیار مهم است، این است که یک کشور برای اینکه بتواند به توسعه اقتصادی دست پیدا کند مجبور نیست در همه زمینههای اقتصادی بهصورت کاملاً درست عمل کند، بهعبارت دیگر شما میتوانید بخشهای قوی اقتصادی داشته باشید که کاملاً رقابتی بوده و در تجارت بینالمللی حضور پررنگ داشته باشند و در همان زمان هم قسمتهای مهمی از اقتصاد کشور را توسط قوانین سخت تحت کنترل و مالکیت دولتی داشته باشید و باز هم به توسعه اقتصادی دست پید اکنید. به نظر من این درس مهمی است که مثالهای مطرح شده علی الخصوص کشور چین آن را به ما میآموزند، برای مثال در کشور چین بیش از نیمی از بنگاههای غیر کشاورزی تحت کنترل دولت مرکزی قرار دارند که این رقم بسیار بالاست و من فکر نمیکنم کشور چین بتواند با این رقم به رشد خود ادامه دهد ولی با این حال تا کنون موفق شدهاند با حفظ این شرایط به رشد بسیار خوبی دست پیدا کنند.
از طرف دیگر تقریباً تمامی آمارها و مطالعات انجام شده حاکی از آن است که شرکتهای خصوصی بهرهوری بسیار بالاتری از شرکتهای دولتی در تمام دنیا دارند و بسیاری از شرکتهای دولتی علیرغم استفاده از وامهای یارانهای همچنان زیانده بوده و کارایی مناسبی ندارد، علاوه بر اینها دلایل سیاسی زیادی نیز در تمام دولتها وجود دارد که باعث جلوگیری از کاهش سهم دولت از اقتصاد میشود ولی با این حال کشور چین توانسته است علیرغم وجود بخش عظیم اقتصاد دولتی که زیانده هم هست به رشد چشمگیری دست پیدا کند.
شما باید بتوانید چندین کار را به صورت همزمان در اقتصاد بهصورت درست و کامل انجام دهید تا به توسعه دست پیدا کنید ولی این چند کار باید مهمترین کارها باشند نه همه کارها، به همین دلیل شما نیازی به یک افتتاحیه بزرگ برای شروع همزمان تمام تغییرات در اقتصاد ندارید و این درسی است که در طول سالها به آن رسیدهایم و به طور قطع در شرایط اقتصادی امروز ایران این موضوع باید مد نظر قرار گیرد.
همه ما میدانیم که مونوپولی (انحصار تک قطبی) چه خصوصی و چه دولتی غیر بهینه و غیر سازنده است، و بهنظر من رقابت بسیار مهمتر از مالکیت شرکتها است. رقابت بسیار مهم است، به همین دلیل اگر دولت در یک بخش مانند ارتباطات (telecommunication) دارای انحصار باشد معمولاً این شرکتها بسیار غیر بهینه هستند، حالا اگر دولت همین انحصار را در اختیار شرکتهای خصوصی قرار دهد شما باز هم با حد بهینه فاصله خواهید داشت ولی بهجرات میتوان گفت که بهرهوری در این حالت از حالت اولیه بسیار بالاتر است، بههمین دلیل شاید بهتر این باشد که بهجای واگذاری انحصار از بخش دولتی بهبخش خصوصی، در بین بخشها و شرکتهای دولتی رقابت ایجاد کنید، مثالی که من همواره در این بحث از آن استفاده میکنم مثال تحصیلات عالی در کشور آمریکاست، ما در آمریکا بیش از3000 کالج و دانشگاه داریم که برای جذب دانشجویان با یکدیگر رقابت میکنند و 75 درصد از کل دانشجویان در کالجها و دانشگاههای دولتی ثبتنام میکنند، این دانشگاهها به شدت با یکدیگر رقابت میکنند چون مالکیت آنها متعلق به دولت مرکزی نبوده و مالکیت محلی دارند و در نتیجه آنها نه تنها با یکدیگر بلکه با دانشگاههای بخش خصوصی هم رقابت میکنند و به همین دلیل است که آمریکا سیستم تحصیلات ابتدایی و متوسط چندان قدرتمندی ندارد ولی در تحصیلات عالی کاملاً پیشتاز است که آن هم ناشی از رقابت شدید در این بخش میباشد.
امروزه اقتصادها بسیار وابسته به اطلاعات هستند، در اقتصاد مدرن اطلاعات حرف اول را می زند، اگر شما نتوانید حجم بالایی از اطلاعات، دانش و مهارتها را مدیریت کنید شما وضعیت مناسبی نخواهید داشت و مطمئناً جزو کشورهای ثروتمند نخواهید شد. تاثیر این امر را میتوان در افزایش چشمگیر تقاضا برای آموزش عالی در دهههای گذشته مشاهده کرد. که این اتفاق تقریباً در تمام دنیا قابل مشاهده است، جدای میزان توسعه اقتصادی، منطقه، دهکهای درآمدی و غیره. درست است که درصد دانشجویان در کشورهای پیشرفته بهمراتب بیش از سایر کشورهای دنیاست ولی میتوان ادعا کرد که در این مدت این میزان در تمام کشورها افزایش داشته و این افزایش در کشورهای در حال توسعه چندین برابر کشورهای توسعه یافته بوده است. من در دو سال گذشته بسیار در پی یافتن علت این پدیده تحقیق کردم و میتوان گفت که افزایش چشمگیر تقاضا برای آموزش عالی از رشد سریع تکنولوژی و جهانی شدن بوجود آمده است که تقاضا را برای کارکنان متخصص افزایش دادهاست، وقتی شما یک صادرکنندهای هستید که برای تولید محصولات خود نیاز به تکنولوژیهای جدید دارید، دسترسی به نیروی آموزش دیده نقش مهمی را در موفقیت شما ایفا میکند که همین موضوع عامل اصلی افزایش تقاضا برای آموزش عالی میباشد.
تاثیر این پدیده نیز در بین زنان بسیار بیشتر از مردان است، در کشورهای توسعه یافته تعداد زنانی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشوند بیشتر از مردان است، به عنوان مثال بیش از 60 درصد از کسانی که در دورههای 4 ساله در آمریکا مشغول به تحصیل هستند را زنان تشکیل میدهند که این آمار در اروپا و سایر کشورهای ثروتمند جهان نیز صدق میکند، البته این پدیده مختص کشورها ثروتمند نبوده و ما می بینیم که همین اتفاق در کشورهای دیگر مانند چین و برزیل هم تکرار میشود. پیشرفت زنان در آموزش عالی تاثیرات بهسزایی در اقتصاد کشورها توسعه یافته داشته و خوشبختانه ایران هم در این زمینه توانسته خود را با جهان همگام سازد و تمام آمارهایی که از ایران میرسد حاکی از آن است که زنان بیشتر از مردان مشغول ادامه تحصیل در مقاطع بالا هستند. پس میتوان گفت که چه برای مردان و چه برای زنان تحصیلات عالی نقش مهمی را در توسعه کشور دارد. چون نهتنها باعث پرورش نیروهای متخصص میشود بلکه بهنوعی سرمایهگذاری در نیروی انسانی است چون تحصیلات والدین در تربیت فرزندان بسیار تاثیرگذار است.
یکی از موضوعاتی که تقریباً تمام کشورها با آن روبرو هستند، هزینههای تحصیلات و آموزش بهخصوص در مقاطع بالاست، من معتقد هستم که بخش زیادی از هزینههای تحصیل را باید خود دانشجویان پرداخت کنند چون در نهایت آنها هستند که در بلند مدت از این آموزشها بهره میبرند. از طرف دیگر شما اگر به سایر کشورها مانند آمریکا، اروپا، کشورها آمریکای جنوبی و چین نگاه کنید، اتفاقی که طی سه دهه گذشته افتادهاست این بوده که سهم افرادی که دارای تحصیلات عالی هستند از کل درآمد کشور بسیار افزایش یافته و درآمد این افراد بهمراتب از کسانی که فقط تحصیلات متوسطه را تمام کردهاند بیشتر است. این موضوع نشان دهنده این امر است که در زمینه آموزش عالی اگر یک نمودار عرضه و تقاضا رسم کنیم مشاهده می شود که تغییرات بوجود آمده ناشی از افزایش تقاضا بوده است نه افزایش عرضه. بهعبارت دیگر دلیل اصلی این بوده که افرادی که دارای تحصیلات بالاتر هستند از شرایط اقتصادی بسیار بهتری نسبت به افراد فاقد تحصیلات عالی برخوردارند. من مطمئن نیستم که تا به حال این تحقیق در ایران انجام شده باشد، ولی حتماً باید سهم هر دسته مشخص شود زیرا در تصمیم گیریها بسیار مهم است. البته من فرض میکنم که این شرایط در ایران هم صادق است چون ما میبینیم که تعداد بسیار زیادی از افراد نیز در ایران به ادامه تحصیل در داخل و خارج از کشور میپردازند. در نتیجه با توجه به مباحث مطرح شده میبینیم که از منظر بهرهوری وقتی به این موضوع نگاه کنیم مشخص میشود که خود دانشجویان باید در نهایت عهدهدار حجم بیشتری از هزینهها باشند.
من هروقت این موضوع را مطرح میکنم، در پاسخ میشنوم که پس تکلیف خانوادههای فقیر که توانایی پرداخت این هزینهها را ندارند چیست؟ و پاسخ من این است که راه حل این مشکل نه تنها دادن یارانه به همه اقشار نیست! بلکه حتی الزاماً دادن یارانه به خانوادههای فقیر هم نیست، بلکه باید برنامهای طراحی نمود که طی آن افراد بتوانند مخارج تحصیل خود را قرض بگیرند و بعداً که درآمد مکفی پیدا کردند قرض خود را پرداخت کنند، بر اساس درآمدهای بالایی که در آینده خواهند داشت. این روشی است که بسیاری از کشورها مانند استرالیا، آمریکای لاتین و سایر کشورهای پیشرفته از آن استفاده میکنند، بهجای اینکه به افرادی که در آینده بسیار موفق خواهند شد و معمولاً از خانوادههای موفق هم میآیند یارانه پرداخت کنند، آنها را وادار میکنند که مخارج تحصیل خود را پرداخت کنند و فقط به کسانی که توانایی پرداخت هزینهها را ندارند کمک میکنند و این یکی از تغییراتی است که به نظر من در مسیر توسعه اقتصادی باید در فرآیند آموزش عالی ایجاد شود.
موضوع دیگری که بر میزان موفقیت کشورها در تجارت جهانی و نیز جایگاه آنها در سطح جهان بسیار تاثیرگذار است، نرخ تبدیل ارز میباشد. نرخ تبدیل ارز بر میزان ثروت انباشته کشورها و نیز تورم آنها تاثیر به سزا دارد و از همین رو من طرفدار نرخ ارز انعطافپذیر هستم. من در سفر اخیرم به کشور چین به آنها هشدار دادم که علیرغم اینکه نرخ ارز ثابت تا کنون به نفع آنها عمل کرده است ولی آنها باید به سمت یک سیستم ارزی انعطافپذیرتر حرکت کنند. آنها معادل 2.5 تریلیون دلار انواع سرمایه جمعآوری کردهاند، در حالی که به نظر من داشتن این میزان ذخیره بهصورت اقتصادی منطقی نیست. یکی از مزایای داشتن نرخ ارز انعطافپذیر این است که مقدار واقعی نرخ تورم یک کشور را مشخص میکند بهصورتیکه نرخ ارز آنها تقریباً با همان شیبی که نرخ تورم بالا میرود، کاهش مییابد. به همین دلیل شما علائم بهتری از اوضاع اقتصادی کشور دریافت میکنید و در سیستم ارز انعطافپذیر نمیتوان تورم را پنهان نمود که این موضوع بهنوبه خود باعث افزایش بهرهوری میشود. در این سیستم شما نه تنها علائم درستی از هزینههای وارد کردن کالا از کشورهای دیگر مطلع میشوید بلکه به سایر کشورها هم علائمی مبنی بر هزینههای خرید کالا از خودتان ارسال میکنید، من شنیدهام که دولت ایران از طریق قوانین ارزش ارز را تغییر میدهد و این کار بهنظر من اشتباه است، آنها بایستی بهجای این کار از سیستم ارز انعطافپذیر با یک نرخ مشخص استفاده کنند. البته این را هم بگویم که انجام این کار همیشه برای کشورها امری دشوار است ولی امتیاز خوبی را برای کشورهای درگیر در تجارت بین الملل ایجاد میکند.
بسیاری از کشورها در ابتدای راه توسعه اقتصادی از یارانهها برای کالاهای مختلف استفاده میکنند که این یارانهها نه تنها به اقشار کم درآمد بلکه به اقشار متوسط و بالای جامعه نیز پرداخت میشود. بهخصوص در کشورهای اصلی تولید کننده نفت مانند ایران، بنزین جزو کالاهایی است که به آن یارانه تعلق میگیرد، چون بهنظر میرسد که تولید نفت (و نه پالایش آن) فرآیندی بسیار ارزان قیمت است، فکر می کنم در ایران قیمت هر گالن بنزین حدود 30 سنت باشد البته مطمئن نیستم چون باید چند واحد را تبدیل کنم، ولی به هر حال این قیمت به شدت کمتر از قیمت جهانی بنزین است و این بدان معناست که با دادن یارانه به بنزین، در بازاری که میتوانید نفت را به قیمت خوبی به فروش برسانید آن را به دور میریزید. ممکن است بعضیها مدعی شوند که یارانه ها راهی است برای کمک به فقرا ولی من با آنها مخالفم و میگویم که این راه بسیار بدی است زیرا حداقل در این مثال، میتوان بهجرات گفت که افراد فقیر یا ماشین ندارند و یا اگر هم دارند آنقدر از آن استفاده نمیکنند در نتیجه حجم زیادی از یارانهها بهسمت طبقات میانی و بالای جامعه میرود. بهعبارت دیگر میتوانم بگویم که با دادن یارانه به بنزین داریم به اقشار ضعیف کمک میکنیم، زیرا در این حالت نه تنها یارانهها به اقشار ضعیف نمیرسد بلکه داریم مصرف زیاد را تشویق میکنیم و همینطور استفاده از خودروهایی که مصرف سوخت بالایی دارند، بهعبارت دیگر چون سوخت ارزان است شما همچنان از خودروهای قدیمی غیر بهینه استفاده میکنید. ولی وقتی که قیمت بنزین به قیمت واقعی بازار نزدیک شود، مردم مجبور خواهند شد که خودروهای قدیمی خود را تعویض کرده و از خودروهایی استفاده کنند که مصرف کمتری دارند و مردم هم چون رانندگی ارزان است، بیرویه رانندگی نمیکنند. درنتیجه نقش افزایش قیمت بنزین تا نزدیک قیمت بازار این است که باعث میشود استفاده از سوخت توسط تمامی اقشار جامعه بهینه تر شود.
در تمامی اقتصادهای دنیا وقتی صحبت از حذف یارانهها بهمیان میآید مقاومتهای زیادی وجود دارد که مطمئن هستم در ایران هم مانند سایر کشورهای دنیا اقتصاد سیاسی و لابیهای سیاسی در این موضوع نقش دارند. چون مردم میخواهند که یارانهها باقی بمانند چون وقتی شما چیزی را به مردم میدهید با سختی بسیاری میتوانید آن را از آنها پس بگیرید و بههمین دلیل است که دولتها بایستی در زمینه دادن و حذف کردن یارانهها با احتیاط کامل عمل کنند، زیرا شما ممکن است که بگوئید که این یارانه ها کوتاه مدت است ولی تجربه نشان داده که دائمی خواهند شد، چون مردم به آن اتکا میکنند و زندگی خود را حول آن میسازند و خیلی سخت است که شما بتوانید آن را از مردم بگیرید و بههمین دلیل شما باید حذف یارانهها را بهصورت تدریجی و در طول زمان انجام دهید، مثلاً ممکن است بهتر باشد که ابتدا یارانههای بنزین را حذف کنید و به مرور زمان به سایر یارانهها بپردازید. من میدانم که در ایران علاوه بر بنزین کالاهای دیگری هم مشمول پرداخت یارانه میشوند مانند نان که کالایی اساسی برای قشر ضعیف بهشمار می آید، بهجای اینکه یارانه به کالاها پرداخت کنید یک راه بهتر آن است که سیستمی طراحی کنید که بتوانید بوسیله آن به اقشار فقیر پرداختهای دقیق و هدفمند داشته باشید و به این صورت شما باعث افزایش مصرف از طریق پرداخت یارانه نشدهاید و کاری موثر تر انجام داده اید و این در حالی است که در مثال بنزین شما نمیتوانید فقرا را هدف قرار دهید، شاید مثلاً نان کالای بهتری باشد.
در حال حاضر در بسیاری از نقاط دنیا تحقیقاتی برای یافتن روشی که بتوان با آن فقرای واقعی را شناسایی نمود و برنامه انتقال درآمد را برای آنها اجرا کرد بهطوریکه مطمئن باشیم این درآمد واقعاً در بین افراد فقیر توزیع میشود و نه افرادی که ادعا میکنند فقیر هستند، در حال انجام است، در همه تحقیقها نکته اساسی کیفیت اطلاعاتی است که جمع آوری میشود، یکی از راههایی که میتوان این موضوع را انجام داد این است که مثلاً در مناطق روستایی از مردم هر محله بخواهیم که خودشان فقیرترینهای هر محله را مشخص کنند، نتایج تحقیقات انجام شده در این راستا نشان میدهد که این روش تا حدود زیادی در جوامع کوچک دقیق است. همچنین شما میتوانید به مواردی مانند نوع ماشین و خانه افراد بهعنوان معیاری برای سنجش میزان ثروت آنها استفاده کنید. حدود دو هفته قبل در یکی از کارگاههای من یک تحقیق مطرح شد که در آن از این دو روش به صورت ترکیبی برای شناسایی فقرا در کشور اندونزی استفاده شده بود و نتایج حاصله از این ترکیب این دو روش کاملاً با آمارهایی که دولت گرفته بود تطابق داشت و حتی دقیقتر بود. اکثر مردم معتقدند که یارانهها بخشی ضروری در زندگی روزمره هستند ولی واقعیت این است که یارانهها نهتنها ضروری نبوده بلکه کاملاً غیر بهینه بوده و راههایی بسیار بهتر و اثربخشتر هم وجود دارند که میتوانیم از طریق آنها به فقرا کمک کنیم.
آخرین نکتهای که میخواهم در پایان صحبتهایم به آن اشاره کنم این است که در این مسیر اکثر کشورها با این سئوال مواجه میشوند که قوانین در بازار کار تا چه حد باید انعطاف پذیر باشند. من فکر میکنم شما می توانید طول زیادی از مسیر توسعه را بدون داشتن قوانین کار انعطافپذیر طی کنید و ایران این طول از مسیر را پشت سر گذاشته است. ایران کشور فقیری نیست و جزو کشورهای متوسط دنیا به شمار میآید، میتوان گفت که از کشوری مثل کره جنوبی خیلی عقبتر است ولی از بسیاری از کشورهای جهان مانند چین در درآمد سرانه وضعیت بهتری دارد. من فکر میکنم در موقعیت امروز ایران داشتن قوانین انعطافپذیر در بازار کار میتواند نقش بسیار مهمی ایفا کند، یعنی اینکه شرکتها بتوانند آزادانه انتخاب کنند که چه کسانی را استخدام کنند و چه کسانی را خارج کنند، اگر این چنین نشود شما شاهد این خواهید بود که شرکتهای بزرگ بسیار سخت نیروهای جدید را استخدام میکنند چون آنها میدانند که وقتی فردی را استخدام میکنند به این راحتی نمی توانند او را اخراج کنند و این موضوع باعث کاهش بهرهوری سازمان آنها میشود و در نتیجه جوانانی که با دانش روز از دانشگاهها خارج میشوند بیکار باقی میمانند.
در کشورهایی مانند ایران که دارای بازار کار غنی هستند، شما یکی از دو حالت زیر را مشاهده میکنید، یا تعداد زیادی از جوانان تحصیل کرده در سازمانها مشغول به کار میشوند و یا بهمرور زمان اقتصادی غیر رسمی و یا اقتصاد زیر زمینی رشد میکند که این موضوع یکی از تبعات نا سالم نداشتن قوانین کار غیر انعطافپذیر میباشد. بههمین دلیل است که من فکر میکنم داشتن قوانین کار انعطافپذیر باعث میشود کشورها با سرعت بیشتری رشد و توسعه پیدا کنند، چین قوانین انعطافپذیر دارد ولی هند هنوز قوانین سخت کنترلی دارد ولی افرادی که در هند مسئولیت توسعه اقتصادی را برعهده دارند بهتدریج متوجه این امر شدهاند که برای ادامه مسیر رشد نیازمند قوانین انعطافپذیر در بازار کار خواهند بود، برزیل هم در همین جهت در حال حرکت است، یکی از کشورهایی که در این زمینه بسیار خوب عمل کردهاست کشور همسایه ایران یعنی ترکیه است.
بگذارید صحبتهایم را جمعبندی کنم و در این جمعبندی میخواهم به ایران اشاره کنم و خواهش میکنم عدم اطلاع دقیق من از اوضاع ایران را ببخشید، جمع بندی کلی من این است که کشور ایران در 50 سال گذشته بسیار کمتر از حد توانایی خود عمل کرده، یعنی میتوانسته امروز وضعیت خیلی بهتری داشته باشد، که از عوامل آن می توان موارد زیر را نام برد
■اتکای زیاد به انحصارهای دولتی و غیر دولتی، که به نظر من هر دوی آنها مضر است ولی اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم می گویم انحصار غیر دولتی چون حداقل بهینه تر عمل می کند
■اتکای زیاد به دادن یارانه مخصوصاً به بعضی بخشهای خاص اقتصاد
■اتکای بیش از حد به نفت
که مطمئن هستم شما همه شنیده اید که بعضی ها نفت را یک نفرین برای اقتصاد می نامند. البته من بر این باورم که نفت برای اقتصاد نفرین نیست و میتواند محرک بسیار خوبی برای یک اقتصاد باشد ولی متاسفانه برای بسیاری از کشورها نفت تبدیل به یک نفرین می شود زیرا سهل الوصول بودن آن و درآمدی که برای کشور ایجاد می کند باعث میشود که این تصور در کشور بوجود آید که نیازی نیست مردم برای پیشرفت در سایر بخشهای اقتصادی هم تلاش کنند در نتیجه بیشتر از آنکه مردم کشور از تواناییهای انسانی بهرهبرداری کنند از درآمد نفت بهره برداری می کنند.
بهنظر من ایران نیروی انسانی بسیار غنیی دارد و باید از آن استفاده کند و نه از منابع طبیعی خود، متاسفانه تا الآن ایران بیشتر بر روی توانایی تولید نفت خود اتکا نموده که بالاخره روزی به پایان خواهد رسید و آن زمان مجبور است که به دنبال جایگزینهایی برای آن بگردد. پس بهتر است قبل از اینکه نفت به اتمام برسد با خود فکر کنید که بسیار خوب است که درصد بالایی از درآمد سرانه ما را فروش نفت تامین میکند ولی ما باید بتوانیم اقتصاد را طوری مدیریت کنیم که انگار نفت نداریم و وقتی موفق شدیم این کار را انجام دهیم درآمد نفت را به آن اضافه کنیم که در این حالت سرعت توسعه و رشد اقتصادی ما چندین برابر خواهد شد. پس می بینیم که نفت الزاماً یک بلا نیست و می توان به صورت بهینه از آن استفاده کرد، وقتی یک نفرین است که ما میبینیم در کشورهای تولید کننده نفت حجم زیادی از منابع طبیعی به هدر میرود و چون من نسبت به هدر رفتن منابع خیلی حساس هستم، این موضوع مرا آزار میدهد وقتی میبینم که ایران هم متاسفانه دچار این مشکل شده است.
یک مثال بسیار خوب که به نظر من ایران می تواند از آن به عنوان نمونه استفاده کند، کشور ترکیه است، در اقتصاد ترکیه اشکالات بسیار زیادی وجود دارد ولی آنها در سالهای اخیر شاهد رشد بسیار سریع اقتصادی بودهاند، البته من میدانم که ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی از امتیازات بیشتر در دسترسی به بازارهای دنیا نسبت به ایران برخوردار است ولی علاوه بر این موضوع باید بگویم که اصلاحات اقتصادی مناسبی نیز در سالهای اخیر انجام شده است، ترکیه توانستهاست تورم را کنترل کند، آنها قسمت دولتی اقتصادشان را اصلاح کردهاند و بهتدریج در حال اصلاح بخش خصوصی هستند. دولت ترکیه در حال حاضر بسیار در بین مردم محبوب است و من مطمئن هستم که بخش زیادی از آن مربوط به عملکرد اقتصادی دولت است. ترکیه همسایه قدیمی ایران است و این دو سابقه تاریخی زیادی دارند و من معتقدم که ترکیه نمونهای از آینده بالقوه ایران است.
در آخر، من فکر میکنم که ایران توانایی، سرمایه انسانی، دانشجویان بسیار عالی و نیز سیستم آموزشی قدرتمندی دارد که می تواند این کشور را به یک کشور ثروتمند تبدیل کند، هنوز به این موقعیت نرسیده ولی این امکان وجود دارد. متاسفانه رشد ایران برای زمان نسبتاً طولانی به کندی صورت گرفتهاست ولی نگاه من به آینده ایران خوش بینانه است و امیداورم که در دهه آینده به یکی از بازیگران اصلی صحنه تجارت بین المللی تبدیل شود و عضو جدیدی برای BRIC(Brazil, Russia, India, China) باشد و از این پس ما این گروه را BRIIC بنامیم یعنی یک I برای Iran اضافه کنیم.
پروفسور گري بکر / تهیه و ترجمه: گروه پژوهشی صنعتی آریانا